باران باران ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

شور بودنم

چهارشنبه سوری

اینم مراسم چهارشنبه سوری ساده و مختصر: عشقت همواره جاودانه و همیشگی سرخی تو از من, زردی من از تو:   برای من و رایان هم چوب پیدا کردی. سپاس باران آتیشی! آخر مراسم هم با این شرط اومدی که وقتی رفتیم ده بابا همه ی چوب هارو خودش جمع نکنه و بذاره شما جمع کنی!!!!!!!!!!1 ...
23 اسفند 1390

گیره زدن به موهات

باران رویایی! تو اصلا اصلا علاقه ای به گیره زدن به موهات که نداشتی هیچ اگه کسی هم می  خواست بهت گیره بزنه یه جورایی حالت بد می شد تا اینکه چند وقت پیش می خواستی برام لاک بزنی منم گفتم به این شرط می ذارم برام لاک بزنی که منم برات گیره بزنم . خلاصه این شد پایان  تنفر شما از گیره . ازآن روز به بعد تو دیگه مرتب گیره می زنی و دیگه هیچ مشکلی با اون نداری. می بینی گاهی بی خود از  بعضی چیزها فرار می کنیم. ...
20 اسفند 1390

کلاس موسیقی

باران موسیقی دلنشین زندگی ! با هم رفتیم کلاس موسیقی من و تو . معلم آموزشگاه گفت که هنوز زوده و نکته جالب اینکه پیشنهاد داد چند تا سی دی مثل  "آهنگ هایی برای کودکان موتسارت "و "دنیای شادی ناصر نظر "رو خوب خوب گوش بدی . از این پیشنهاد خیلی خوشم اومد چون اصل موسیقی گوش دادن و گوش دادن است . این روزها ما آهنگ های دنیای شادی رو باهم سه تایی کار می کنیم البته با اجرای نمایش خلاقانه خودمان. هرهفته یک نمایش و یک آهنگ .راستی آموزشگاه میدان پونک بود آموزشگاه  کیمیا.یک چیز مهم اینکه یادت باشه توی بدترین شرایط زندگی موسیقی می تونه خیلی کمکمون کنه . دوست دارم.
20 اسفند 1390

مهربانی را از باران بیاموزید

باران با شهامت تو اینقدر زیبایی و مهربان که نگو مثلا همین چند روز پیش موقع ناهار سفره انداختیم و بشقاب چیدیم تا غذا بخوریم در همین بین شما یه دونه شامی گذاشتی توی بشقاب و شروع کردی تیکه تیکه کردن بعد هم به رایان گفتی "بیا بخور" عشقتان همیشگی!
20 اسفند 1390

"بسه دنا داره "

باران طلا ! چند روز پیش موقع ناهار خواستی سی دی تماشا کنی گفتم موقع غذا خوردن اجازه نیست . در همین موقع رایان بدو بدو اومد که تلویزیون رو روشن کنه گفتم آقا رایان موقع غذا خوردن اجازه نیست. در همین لحظه شما نگاهی به من انداختی و گفتی "بزار کارش رو بکنه بسه دنا داره(بچه گناه داره)". بچگی تون میمون و فرخنده
20 اسفند 1390

بازی با توپ بزرگ

"مامان من هرچی تند تر می رم این توپه هم تندتر میره" ما بزرگتر ها از چه لذت هایی خودمون رو محروم کردیم. برای خودم متأسفم. ...
20 اسفند 1390

قصه هایی برای خواب کودکان

قصه هایی برای خواب کودکان مجموعه قصه هایی است که موسسه پژوهشی کودکان دنیا جمع آوری کرده است ، اکثر شب ها بعد از مسواک زدن می ریم توی تختت و برات  داستانهاشو می خونم. تو معمولا قبل از تمام شدن قصه ها خوابت می بره و من برای خودم بقیه ی داستان رو می خونم. خدا راشکر که اینقدر خوشبختی!   ...
20 اسفند 1390

مراسم درختکاری

 تقدیم به مادرت ،آری مادر اصلی ات زمین  که اینگونه تو را زیبا آفرید. باشد که همچون او بی چشم داشت ببخشم و بپرورم.   دستان پاکت چه زیبا مادر مهربانت  را نوازش می دهد: ن جانی که زمین به تو بخشید ، تو به زمین بخشیدی . اینگونه در آغوش یکدیگر بودنتان میمون و مبارک! ع این هم نهال رایان که چون خواب بود زخمتش افتاد دوش شما. اینم عکس تکی اعضای گروه درختکاری. ر ...
20 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شور بودنم می باشد